آلاچیق دوستی
دوستی یکرنگی
السـَـــــــلام عَلَیڪـ یا حُسـَـــــینِ اِبنِ عَـلـﮯ
 
 
چهار شنبه 15 آبان 1392 | 23:16 | علیرضا |


عکس های متحرک واقعی

یک شنبه 12 آبان 1392 | 23:12 | علیرضا |


یک شنبه 12 آبان 1392 | 23:11 | علیرضا |


همینه حال و روز مــــــــــن اینه دیگه عکس در حال بارگذاری است. لطفا چند لحظه صبر کنید.

سه شنبه 7 آبان 1392 | 23:53 | علیرضا |


 

دیگه برو که واسه همیشه قیدتو زدم

خـيلي مـغـرور بــودم...

ولـي بـراي تـو غــرورم را زيــر پــا گـذاشـتم..


حــال بـدون هـيـچ حـرفي فـقـط ميـروي ؟؟

تـنـهايم مـيگذاري؟

انـتظـار داري به دنـبالت بيـايم و الـتماست کـنم.؟

اشتــباه کـردي..

مـن هـمان آدم مـغروريم کـه بــودم..

"حـتي اگـر غـرورم خُــرد شـود خـودم تـکه تـکه اش را جـمع مـيکنم" ..

و نـميگذارم "هـيچ کـسي" خـورد شـدنم را بـبـيـند...



سه شنبه 23 مهر 1392 | 18:3 | علیرضا |


شنیدیم

 

 

 

شنیدیم٬ میگن:

 

 

وقتی یه دختر بخاطر یه پسر اشک میریزه ،

 
 

 
یعنی واقعن دوسش داره...

 

 

 

اما ....وقتی یه پسر بخاطر یه دختر اشک بریزه ،

 

 

یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته

 

 

 باشه ....

 

یک شنبه 21 مهر 1392 | 10:33 | علیرضا |


فداکاری تا چه حد....

KamYab.Ir | کمیاب‌ترین های وب فارسی

 

تولد انسان روشن شدن کبریتی است

و

 مرگش خاموشی آن!

بنگر در این فاصله چه کردی؟!!

گرما بخشیدی...؟!

یا

   سوزاندی..


یک شنبه 21 مهر 1392 | 10:27 | علیرضا |


 

حـرفت که مـی شود با خـنده می گویم :

یـادش بـخـیر ، فــرامـوشـش کـردم ...
اما نـمیدانـنـد هـــنوز هـم کـسی اشــتباه تـماس میـگـیرد
سست مـیـشـوم که نـکند تـــــو بـاشـی ....
 
 

یک شنبه 21 مهر 1392 | 10:20 | علیرضا |


خوشبختی را " دیروز "تقسیم کردند
امامن امروز به دنیاآمده ام

خدایا
اگرجهنمت فرداست پس چراامروز میسوزم؟



امروز اگر آمدے

یک چترِ سیاه با خودت بیاور...

شاید...ابرها را به شک انداختیم...!


شاید هم به گریه!!!

واحد سنجش دلتنگــــــــــ ـــــــی ،
.
نگاه به موبایل بر ثانیه است . . . !

یک شنبه 21 مهر 1392 | 10:17 | علیرضا |



در زندگـ

در زندگـﮯ بـرآﮮ هر آدمـﮯ !
از یـڪ روز،

از یـڪ جــآ،

از یـڪ نفـر،

بـہ بعـد...!

دیگـر هـیچ چیـز مثـل قبـل نیستــ!

نـہ روزهآ، نـہ رنگ هآ، نـہ خیـآبـآטּ هآ

همـہ چیـز مـﮯ شـود:

دلتنگـﮯ...!

دیـــــــگر

استــفــاده نمی کنــم

از میــم مالکــیـــت !!!

شـــب بـخـیــــــر

عـزیــزش

یک شنبه 21 مهر 1392 | 10:15 | علیرضا |


 

ﺧﺪﺍﯾـــــــﺎ

ﺍﻫـــــــﻞ ﻣﻌﺎﻣﻠـــــﻪ ﻫﺴﺘﯽ؟

ﻣﻦ ﺟﻬﻨـــــــﻤﺖ ﺭﺍﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺯﻧﺪﮔـــــــﯿﻢ ﻋﻮﺽ ﻣﯿﮑﻨﻢ

ﺗﻮﮐــــﻪ ﺯﻧﺪﮔــــــﯽ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ..

ﻧﺘــــﺮﺱ ﺿﺮﺭ ﻧﻤﯿﮑــــــــــﻨﯽ

یک شنبه 21 مهر 1392 | 10:15 | علیرضا |


 

 

✘❤═══════════ ♥ೋღ☃ღೋ♥ ════════════❤❤

 


هـرگــز تمامتــــ را بــرای کســی رو نکــن

بگــذار کمی دستــــ نیافتنی باشی

آدمهـــا تمامتــــ کــــ کنند، "رهــایتـــــ" می کنند...!


ایــن روزهــآ حواستـــ بـــ مدعیــآن عشق بایــد باشد!



✘❤═══════════ ♥ೋღ☃ღೋ♥ ════════════❤❤

 

 

هـــر چـــقـدم خــــوب و ســـریـــع بـــدوی...
یـــه روز پـاک کــن روزگـــار بــهــت مــیرســه و پـاکـــت مـی کـنه...


 

یک شنبه 21 مهر 1392 | 10:9 | علیرضا |


شمــــا یادتـــون نیــست…
منـــــــم یادم نمیاد…

ولی میگن آدمها یه زمانی مهربون بودن...

یک شنبه 21 مهر 1392 | 10:7 | علیرضا |


 

هی رفیق

پیراهنم را بزن بالا !
کمرم را دیدی ؟
نترس چیزی نیست . . . !
اینها فقط جای خنجرند ، من نفهمیدم در رفاقت چه شد !
“ تو مواظب باش ”

یک شنبه 21 مهر 1392 | 10:1 | علیرضا |



وقتی با مشت هایش قلبم را می شكست...

همه ی فکرم به این بود كه مبادا دستانش زخمی شود...!
 
 

یک شنبه 21 مهر 1392 | 9:50 | علیرضا |


 

جیرجیرک به خرس گفت دوستت دارم خرس گفت الان

 

میخوام بخوابم خرس به خواب زمستانی رفت و هیچوقت

 

نفهمید که عمر جیرجیرک فقط 3روز است 

جمعه 19 مهر 1392 | 11:33 | علیرضا |


 وقتی دو قلب برای یکدیگر بتپد،

هیچ فاصله ای دور نیست،
هیچ زمانی زیاد نیست
و هیچ عشق دیگری
نمی تواند آن دو را از هم دور کند.
محـــــــکم ترین برهـــــان عــــــشق، اعتـــــــــماد است..
 
 
کل دنیا هم بگویند دوستم دارند ...
فایده ندارد !!!
اما ...
دوستت دارم های " تو "
چه غوغایی می کند ...
روحم را تازه می کند !!!
جمعه 22 شهريور 1392 | 1:33 | علیرضا |


 کمی دروغ بگو پینوکیو



دروغ های تو قابل تحمل تر بود !

به خاطر کودکی بود و شیطنت

به خاطر این بود که دنیای آدمها را تجربه نکرده بودی

که ببینی یک دروغ،چه ها میکند !

این جا دروغشان به بهای یک زندگی تمام میشود!به بهای یک دل شکستن !

اینجا دروغ ها باعث مرگ عشق و اعتماد میشود !

این جا آدم ها دروغ های شاخ دار می گویند

بعد دماغ دراز خود را جراحی پلاستیک می کنند !!!
 
 
جمعه 22 شهريور 1392 | 1:12 | علیرضا |


برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم

تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود…

عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت

این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ، نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم

تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی…

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ، به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام…

به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ، به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام

و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم….

به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ، به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است

بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است

در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام

خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار

تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ، تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم

نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ، بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم….

نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان ، تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم ، نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی… قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ، زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !



 


 

پنج شنبه 21 شهريور 1392 | 14:35 | علیرضا |


 چه احساس خوبیه وقتی می شنویم کسی می گوید :
مواظب خودت باش
اما خیلی بهتر از اون اینه که می شنویم کسی می گوید : خودم همیشه مواظبتم

 

دو شنبه 18 شهريور 1392 | 11:8 | علیرضا |


 ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ﻓﻘﻂ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﮔﻨﺠﺸﮏ ﻫﺎﯾﯽ
ﮐﻪ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﺎﺧﻪ ﭘﺮﯾﺪﻥ
ﻋﺎﺩﺗﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ

 

شنبه 9 شهريور 1392 | 18:7 | علیرضا |


جمعه 8 شهريور 1392 | 18:34 | علیرضا |


 من خدا را در نگاه آنانی دیدم که خود نیازمند محبت بودند ولی باز محبت می کردند

 

 

جمعه 8 شهريور 1392 | 18:29 | علیرضا |


 

 

پنج شنبه 7 شهريور 1392 | 22:8 | علیرضا |


وقتی ستاره ی من شدی ، هیچ تلسکوپی هنوز ترا ندیده بود ..

وقتی کهکشان من شدی ، هیچ منجمی به بودنت پی نبرده بود ..

وقتی دلم به چشمان تو میدان داد ، هنوز کسی درست نمی دانست دایره چیست ..

وقتی ماه من شدی ، هنوز نیمی از ماه برای کل دنیا ناشناخته بود ..

وقتی صدایت کردم مریمم ؛ کسی هنوز معنای بهترین نام را نمی فهمید ..

وقتی برای بودنت اشک ریختم ، کسی معنی اشک خوشحالی را نمی دانست ..

وقتی نازنین خطابت کردم ، هیچکس نمی دانست نازنین یعنی چه ..؟

وقتی نگاهم به نگاهت خیره ماند ، هیچکس معنای یک نگاه و عاشق شدن را نمی فهمید ..

وقتی معشوقت شدم همه دنیا خواب بودند ..

وقتی لیلی شدی همه دنیا خواب بودند ..

 

سه شنبه 5 شهريور 1392 | 21:4 | علیرضا |


سه شنبه 5 شهريور 1392 | 20:56 | علیرضا |


 بیا با هم خانه ای بسازیم

بی هیچ دری به بیرون!!

تنها دریچه ای كافیست

تا به خیابان نگاه كنیم و بخندیم !

به این زندانی های سرگردان!!!

یک شنبه 3 شهريور 1392 | 11:20 | علیرضا |


 سلامتیه خدا...
هر موقع دلم واسش تنگ شه خودش و نمیگیره...
قهر نمیکنه...
به حرفام گوش میده...
اذیتم نمیکنه...
بهونه نمیگیره....
و از همه مهم تر...
ترس از دست دادنش را ندارم

یک شنبه 3 شهريور 1392 | 10:51 | علیرضا |


جمعه 1 شهريور 1392 | 16:39 | علیرضا |


  

صدایش را می شنوی؟

کودک درونم مرا فریاد می زند

صدایش ناآشناست

کودکی پاک با معصومیت های خالصانه

معصوم در آغوشی مادرانه

با لبخندی بی ریا و صادقانه

با بغض ناگاه و بی اراده

صدایش را می شنوی؟

آری کودک درون من است

که بار دیگر مرا به کودکی دعوت می کند

کاش جسم پیر من

بار دیگر پذیرای این کودک باشد

جمعه 1 شهريور 1392 | 15:14 | علیرضا |


مبینا جان تولد 4سالگیت  مبارک  باشه ایشالا 1000 ساله بشی

 

روز تولد انسانها در هیچ نقشه و تقویمی نیست چرا که انسانها هر لحظه در تپش قلب کسانیکه دوستشان دارند زاده میشوند

 

 

 

بيا شمعها رو فوت كن تا صد سال زنده باشي

 

مبینا جون تولدت مباااااااااااااااااارک

.

تولدت مبارک

yahoo.com خراسان رضوي

پنج شنبه 31 مرداد 1392 | 12:19 | علیرضا |


 فرقـی نمـی کند !! بگویم و بدانـی ...!

یا ...نگویم و بدانـی..!

فاصله دورت نمی کند ...!!!

در خوب ترین جای جهان جا داری ...!

جایـی که دست هیچ کسـی به تو نمـی رسد.:

دلــــــــــــــم


 

پنج شنبه 31 مرداد 1392 | 10:47 | علیرضا |


شنبه 26 مرداد 1392 | 16:45 | علیرضا |


بیا تا پیدا شم
تو باش تا من باشم
هنوز می شینم به هوای دیدن تو

تو با این دل کندن
کجا رفتی بی من
بگو نزدیکم به شب رسیدن تو

بیا که رها شم از اینهمه درد
که صدا شم از این شب سرد
که تموم بشه فاصله ها

بیا که من از تو خسته ترم
که من از من بی خبرم
به هوای خونه بیا

بیا تا پیدا شم
نزار تنها باشم
هنوز میشینم به هوای دیدن تو

تو شب رسیدن تو
به هوای دیدن تو
تو شب رسیدن تو

*******************************

چند روزیست حال و روزم دیدنیست

    حالمان بد نیست غم کم می خوریم
    کم که نه ! هر روز کم کم می خوریم

    آب می خواهم سرابم می دهند
    عشق می ورزم عذابم می دهند

    خود نمی دانم کجا رفتم به خواب
    از چه بیدارم نکردی آفتاب ؟؟؟

    خنجری بر قلب بیمارم زدند
    بی گناهی بودم و دارم زدند

    دشنه ای نامرد بر پشتم نشست
    از غم و نامردمی پشتم شکست

    سنگ را بستند و سگ آزاد شد
    یک شبه بیداد آمد ، داد شد

    عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام
    تیشه زد بر ریشه اندیشه ام

    عشق اگراین است مرتد می شوم
    خوب اگر این است من بد می شوم

    بس کن ای دل نابسامانی بس است
    کافرم دیگر مسلمانی بس است

    در میان خلق سردرگم شدم
    عاقبت آلوده مردم شدم

    بعد از این با بی کسی خو می کنم
    هر چه در دل داشتم رو می کنم

    **نیستم از مردم خنجر به دست **
    بت پرستم ، بت پرستم ، بت پرست

    بت پرستم ، بت پرستی کار ماست
    چشم مستی تحفه ی بازار ماست

    درد می بارد چو لب تر می کنم
    طالعم شوم است باور میکنم

    من که با دریا تلاطم کرده ام
    راه دریا را چرا گم کرده ام ؟؟؟

    قفل غم بر درب سلولم مزن
    من خودم خوشباورم ، گولم مزن

    من نمی گویم که خاموشم مکن
    من نمی گویم مرا غم خوار باش

    من نمی گویم...دگر گفتن بس است
    گفتن اما هیچ نشنفتن بس است

    روزگارت باد شیرین ! شاد باش
    دست کم یک شب توهم فرهاد باش

    آه ! در شهر شما یاری نبود
    قصه هایم را خریداری نبود !!!

    وای ! رسم شهرتان بیداد بود
    شهرتان از خون ما آباد بود

    از در و دیوارتان خون می چکد
    خون من، فرهاد، مجنون می چکد

    خسته ام از قصه های شومتان
    خسته از همدردی مسمومتان

    این همه خنجر دل ** خون نشد
    این همه لیلی ، کسی مجنون نشد

    آسمان خالی شد از فریادتان
    بی ستون در حسرت فرهادتان

    کوه کندن گر نباشد پیشه ام
    بویی از فرهاد دارد تیشه ام

    عشق از من دور و پایم لنگ بود
    قیمتش بسیار و دستم تنگ بود

    گر نرفتم هر دو پایم خسته بود
    تیشه گر افتاد دستم بسته بود

    هیچ ** دست مرا وا کرد ؟ نه
    فکر دست تنگ ما را کرد ؟ نه

    هیچ ** از حال ما پرسید ؟ نه
    هیچ ** اندوه ما را دید ؟ نه


    هیچ ** اشکی برای ما نریخت
    هر که با ما بود از ما میگریخت

    چند روزیست حال و روزم دیدنیست
    حال من از این و آن پرسیدنیست

پنج شنبه 24 مرداد 1392 | 18:46 | علیرضا |



ديگه سراغمو نگير ، كه از تو هم بدم مياد

دلم يه چند روزيه كه ، مرگ نگاهتو ميخواد

تازگيا حس ميكنم ، مال غريبه ها شدي

بهتره كه يادم بره ، شور يه عشق بي خودي

بهتره كه دل بكنم ، از كلك نگاه تو

جدا كنم راهمو از ، راه پر اشتباه تو

بايد منم غريبه شم مثل خودت مثل چشات

قلبمو سنگي بكنم از تب سرد خنده هات

بايد كه از شهر دلت ، برم كه دربدر بشي

تو كوچه ي نگاه من ، مثل يه رهگذر بشي

اگه يه روز به خاطرت ، شدم تو غصه ها اسير

حالا ازت بدم مياد ، ديگه سراغمو نگير

دیشب که داشتم مطلب مینوشتم یه لحظه رفتم از اتاق بیرون وقتی برگشتم

 دیدم خواهرم در ادامه ی نوشته ی من اینو نوشته:

انقدر ازش بدم میاد

احساس می کنم به همین زودی

می میره ،نمیدونم چرا

ولی خیلی گوشت تلخه

فقط بلده  لجبازی کنه

فقط بلده تهمت بزنه

فقط بلده با احساسات داداشم بازی کنه

به نظر من چند هزار تا

 از سلول های مغزم

از بین رفته بخاطر حرص هایی

که به خاطر لجبازی اون دختره خوردم

توروخدا انقدر

نرو رو اعصابم

انقدر آه می کشم

این آه ها آتیش میزنه ها...
!

سه شنبه 22 مرداد 1392 | 17:30 | علیرضا |


همچون شیشه شکستنم آسان بود ولی دیگر به من دست نزن

این بار زخمیت خواهم کرد

     

سه شنبه 22 مرداد 1392 | 2:5 | علیرضا |


آخرین تصویری که قراره ببینیم

سه شنبه 22 مرداد 1392 | 2:0 | علیرضا |


وقتـــی نخـــواستنـت...

آروم بـکــش کـنـــــار...!

غــــم انـگیـــــز اسـت اگـــر تـــو را نـخـــواهـــد؛

مســـخـره اســت اگـــر نفهمــــی؛

احــمقـــانـــه اســت اگــــر اصــرار کـنـــی

 

دو شنبه 21 مرداد 1392 | 13:11 | علیرضا |


 

گاهی مجبورم به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم . . .

چقدر خیالش آسوده ست . . .

چقدر تحمل سکوتش طولانیست . . .

چقدر. . .

 

دو شنبه 21 مرداد 1392 | 1:2 | علیرضا |



 

یه دوست خوب ایمانتو ازت نمی گیره ! ما آدما معمولا ایمان قوی نداریم . پس دنبال یه دوست باشیم که همینو هم ازمون نگیره !

یه دوست خوب عقایدت رو زیر سوال نمی بره ! و کمکت می کنه که باورهات بیشتر و بهتر بشن !

یه دوست خوب بی ارزشی رو ارزش نمی دونه ! بی دینی رو کلاس نمی دونه ! شراب خوری رو فرهنگ نمی دونه !


یه دوست خوب همیشه ازت تعریف نمی کنه ، گاهی ایرادهاتو بهت می گه تا بتونی اونها رو بفهمی و رفع کنی!

یه دوست خوب آبروی تو رو برای حفظ آبروی خودش نمی ریزه ! در واقع از آبروی تو واسه خودش مایه نمی ذاره !


یه دوست خوب راز داره ! رازهای تو رو به دیگران نمی گه و پشت سرت حرف نمی زنه !

یه دوست خوب در شادی و غم با تو هست . نه فقط توی شادی ها !

یه دوست خوب باهات یه رنگه و نه صد رنگ . بهت دروغ نمی گه !

یه دوست خوب کمکت می کنه که به خدا نزدیکتر بشی و امیدوارتر زندگی کنی!

یه دوست خوب یعنی تو ، یعنی من ! به شرطی که بتونیم به خاطر همدیگه خودخواهیمون رو کمتر کنیم !
............................

 

 

 

دوست ِ من ، حالا بگو ببینم چند تا دوستِ خوب داری !؟

نظر یات نره

یک شنبه 20 مرداد 1392 | 21:29 | علیرضا |


من زنـــــــــــم
وقتی خسته ام
وقتی کلافه ام
وقتی دلتنگم
بشقاب ها را نمی شکنم ... 
شیشه ها را نمی شکنم
غرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد
این بغــض لعنتــــــی است..

 

 

یک شنبه 20 مرداد 1392 | 1:47 | علیرضا |


خداوندا تو را شاکریم که یک ماه میهمان و این اجازه را به ما دادی تا
سحرها عاشقانه با تو سخن بگوییم و درد دلمان را با تو بگوییم
و اکنون روز اول شوال را بر ما عید گرداندی عید بر عاشقان مبارکباد.

 

پنج شنبه 17 مرداد 1392 | 20:59 | علیرضا |


تولده 15 سالگیت مبارک آجی نیلوفر

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدتولدت مبارکتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد 

 

حالا همه با هم دست دست

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

همه باید برقصن

 


 

حالا نوبت فوت کردن شمعِ

حالا نوبت کادوها شده

حالا چرا انقدر عجله داری!!!!

 

 

 

 

 

 


اولش همه شکل هم هستیم
کوچولو و کچل
حتی صداهامون هم شبیه به همدیگه است
با اولین گریه بازی شروع میشه
هی بزرگ می شیم
بزرگ و بزرگتر
اونقدر بزرگ که یادمون میره
یه روز کوچولو بودیم
دیگه هیچ چیزیمون شبیه به هم نیست
حتی صداهامون
گاهی با هم می خندیم
گاهی به هم!
اینجا دیگه بازی به نیمه رسیده
:
واسه بردن بازی
روی نیمه ی دوم نمی شه خیلی حساب کرد
گاهی باید برای بردن بازی
بین دو نیمه
دوباره متولد شد!

یک سال دیگه گذشت
یکی میگه یک سال دیگه بیهوده گذشت
یکی میگه یک سال بزرگتر شدم
یکی میگه یک سال پیرتر شدم
یکی میگه یک سال دیگه تجربه کسب کردم
یکی میگه یک سال به مرگ نزدیک تر شدم
یکی هم اصلا براش مهم نیست و هیچی نمیگه.

منم یک سال بزرگتر شدم ... یکسالی که نمی دونم توش واقعا تونستم « بزرگ » بشم یا نه ؟ ... تونستم با مشکلات خودم کنار بیام ؟ ... تونستم همونی باشم که هستم ؟ ... تونستم بعضی از عیب هام رو برطرف کنم ؟ ... تونستم کسی رو نرنجونم ؟ ... تونستم دل کسی رو شاد کنم ؟ ...
نمی دونم ... باید فکر کنم ... شاید اونجوری که می خواستم باشم نبودم....ولی یکسال بزرگتر شدم...اونم خیلی سریع....

 

 

 

 

 

دو شنبه 14 مرداد 1392 | 1:32 | علیرضا |


یک شنبه 13 مرداد 1392 | 3:40 | علیرضا |


 کلاغ پر!

گنجشک پر!

ماه و ستاره پر!

قرار پر!

....

من باختم...

انتظار که پر نمی زند!!

 

 

 

امشب

همراه یک ماه خاموش و

چند ستاره تنها

و لبخند ژوکوند ساعت روی دیوار!

به امید عبور خیالت در چشم بی عابرم،

تا صبح

سرگرمِ حل جدولِ متقاطع ارتباطمان هستم!!

یک شنبه 13 مرداد 1392 | 4:17 | علیرضا |


 


خداحافظ همین حالا ، همین حالا  که  من  تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی  تر  شده  چشمام

خداحافظ ، کمی غمگین به  یاد  اون همه  تردید

به  یاد  آسمونی  که  منو  از  چشم  تو  می دید

اگه گفتم خداحافظ نه  اینکه  رفتنت  ساده  است

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده  است

خداحافظ  واسه   اینکه   نبندیم  دل  به   رویاها

خداحافظ تا بدونیم بی تو با تو،همینه رسم این دنیا

خداحافظ ، خداحافظ  ،  خداحافظ  همین  حالا.....


   حلالم کن عزیزم 
یک شنبه 13 مرداد 1392 | 4:3 | علیرضا |


مریمم...عشقم...خانومم...تولدت مبارک..

یک شنبه 13 مرداد 1392 | 3:1 | علیرضا |


 

 

هنوز همسوار مرکب خیال من تویی


هنوز هم یگانه شاهکار این قلم تویی


هرآن به یاد تو، به مدح عشق می رسم


و باز شرح هرنگاه عاشقانه ام تویی . . .

 

 

 

 

 

شنبه 12 مرداد 1392 | 19:43 | علیرضا |


مـن چـک نـویـس احـسـاسـات

تو نـیـسـتـم !

دوسـتـت دارم هـایـت را جـای دیـگـر تـمریـن کـن !!!

جمعه 11 مرداد 1392 | 18:12 | علیرضا |


 دلم هوای


شعربازی کرده است...

رو به رویم بنشین

می خواهم،

بنویسمت...!
  

 

جمعه 11 مرداد 1392 | 14:13 | علیرضا |


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد